تاریخ : شنبه 30 شهریور 1392 | 07:57 ب.ظ | نویسنده : الیاس
دیروز جمعه مصادف با 29 / 6 / 92 با مادر گرامی رفتیم سینما و فیلم < هیس دختر ها فریاد نمیزنند > و دیدیم . 

فیلمی اجتماعی با پایانی تلخ و از جنس داستانی واقعی . 

پوران درخشنده ی عزیز ناهنجاری های پنهان جامعه و نقص های قانون اساسی کشورمون و به نحوی زیبا و هنرمندانه توی این فیلم به چالش کشیده بود . 

امیدوارم ببینیم و ازش ساده نگذریم و درس بگیریم . 


. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . 

و اما داستان : خدا و غروب خورشید و یه اتوبوس کارگر 

شروع کردم به نوشتنش ولی فعلا به بن بست خوردم توش ولی نمیدونم چی شد یه لحظه تبدیل به شعر شد .

امیدوارم خوشتون بیاد . 

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . 


خدا و خورشید و یه اتوبوس کارگر 




خدا و خورشید و یه اتوبوس کارگر 

برگه ی تسفیه رو داد دستش و او با خشم پاره کرد 


پاره کرد و ریز ریز  پاشید تو هوا خیلی تمیز 

مسئولش با خونسردی میگفت چه غلطی میکنی عزیز ؟


دارم میریزم توی هوا هر چی که کردین به من جفا 

مسئول با نیشخند میگفت وا آخه چرا ؟ 


دارین میندازینم بیرون بعد از ده سال جون کندن آزگار 

رفیقش با ناله میگفت تا بوده همین بوده روزگار 


یعنی همینه روزگار ؟ که دست و پای مارو ببند و بگاد 

شب زنش با دلواپسی میگفت چشات و ببند و بخواب 


سیگار پشت سیگار به فکر فردا های بیکار 

اشک های یواشکی یه مرد از این دنیا شده بی زار 


بی زار از زندگی کارگری که تا عمر داری 

 سر سفره خجالت و آه می بری 


بی زار از پاهای خسته ای که 

میگیری روی دوشت و به زور راه میبری 


بی زار از سفره ی بی نون بی زار از تن بی جون 

گله کردن به خدا و شاشیدن به رنگ خون 


بیزار از جیب های خالی بی زار از دغ دغه های مالی 

 خانوادت و ببری بیرون و نداشته باشی پول کافی 


بی زار از دست های خستت بی زار از فحش های تو حرفت 

چند وقته گوشت نخوردین یک هفته ده هفته یا صد هفتست 


بی زار از بوی غذای همسایه بی زار از پارسال و امسال و هر ساله 

سیب برای گناه بسیاره اما سهم تو همیشه سیب کاله 


بی زار از بارون و کفش های پاره 

بی زار از ندادن حقوق و رسیدن موعد اجاره 

همیشه اسباب به روی دوش و دنباله خانه 

بی زار از واژه ی آواره 



الیاس 




طبقه بندی: شعر،  روزمرگی های ما، 
برچسب ها: شعر، الیاس، هیس دختر ها فریاد نمیزنند، شعر های اجتماعی، شعری از زندگی سخت کارگری، شعری از درد، پوران درخشنده،  

تاریخ : شنبه 24 تیر 1391 | 10:35 ب.ظ | نویسنده : الیاس

من مستم مرا آویزانم کنید
       
فکری به حال این تن نا میزانم کنید 

اگر 80 ضربه هم کوبید بر پشت من  
     
نتوانید از حفظ سوره المیزانمکنید  

گر خواهید بگیرید امشب جان من

اما سحر را فکری به حال مریدانم کنید 

به اسم اسلام بکشید و خاکم کنید 

من را خاک توی ایرانم کنید 

اما نخواهم گذاشت روزی 

ایرانم  را  ویرانم  کنید  






طبقه بندی: شعر، 
برچسب ها: الیاس اهورا، شعر های اجتماعی، شعر های سیاسی، می و مستی، ایران، ویران، شاعران مبارز،  

تاریخ : پنجشنبه 22 تیر 1391 | 03:40 ق.ظ | نویسنده : الیاس
صبح با رفقا کفتر بازی تو سئله 

با سر عت 180 تا رفتن ته دره 

شب مست کردن و ریدن 

در خونه امام جماعت محله 

تو سری زدن و به زور بردن به مسجد 

خفه شدن از بوی جوراب 

و ترس از خوردن ترکه 

هر روز 100 تا گرسنه در حال مردنه

صف ایستادن برای ثبت نام و رفتن به مکه 

شعر گفتن توی ایران 

مثال توف کردن توی پنکه . 




طبقه بندی: شعر، 
برچسب ها: الیاس اهورا، هنر داستان و شعر ...، شعر های اجتماعی، شعر، مجموعه نسل سوخاری، شعر های سیاسی، سرانجام شب بیداری ها،  

تاریخ : سه شنبه 23 خرداد 1391 | 12:35 ق.ظ | نویسنده : الیاس




دوران من پنجره ایست

رو به افق های دور دست

راه هایی روشن تر از

خورشید با علامت بن بست

 

دوران من همه سیرند

از بس که خوردند

هیچ کس گرسنه نیست

گرسنه ها در جوی اب مردند

 

دو ران من دورانیست ازاد

ما ازادیم , ازاد از هیچ چیز نداریم ارعاب

ازاد مثل ماهی ها در تور و

 خاهر هایمان در حجاب

 

دوران من هسته ای است در این هستی

همه ازادن و هیچ کس هم ندارد ترسی

فکر کنم من هم به اشتباه خوردم

تازیانه به جرم مستی

 

دوران من دوران راستیست

مرده دیو دروغ

همه چیز هم شاد شاد است

شاد مثل شعر های فروغ

 

دوران من صداقت مرده

دورویی و ریا مد است

گر خواهی رو بازی کنی

سرانجامت دست اول کت است

 

بعضی حرف ها شلاق هایست

فاکتور نشده تومار دارد

دوران من سرطانی است

قده هایی بد خیم تومار دارد 


                                                قسمتی از شعر دوران من 

                                                از مجموعه نسل سوخاری




طبقه بندی: شعر،  مجموعه نسل سوخاری، 
برچسب ها: عشق، شعر های اجتماعی، شعر، الیاس اهورا، دنیا= ساه چال ارزوها، دوران من، سنگ سار، حجاب، نسل سوخاری، نسل سوخته خاکستر شد الان دیکه نسل سوخاری شده هستش، دوران من= سرطان بد خیم، بازی حکم،  

  • امیر خان
  • انجمن مورفولوژی جغرافیایی
  • کارت شارژ همراه اول
  • شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات